دو روز پیش خاله ندا و عمومرتضی، آبجی پگاه و داداش پویا به تهران پیش ما اومدن. به اشکان کوچولوی ما خیلی خوش گذشت و یه روز کامل تونست با خانواده خاله ندا باشه و حسابی باهاشون بازی کنه. شب قبل از اینکه بیان همش میگفت مامان من اجازه میدم توی اتاقم بخوابم.. قربونش برم مهمون نوازه گل پسرم

خاله ندا یه کت خیلی خوشگل هم برای پسرم آورده بود و شبی که اونا رفتن کتش رو پوشیده بود و ذوق میکرد.

اینم یه عکس از دفعه قبلی که به خونه خاله رفته بودیم و اشکان به همراه باباحسن و عمو و پگاه و پویا رفتن استخر خونه خاله