اشکان عزیزماشکان عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

اشکان تکه ی قلب من

سوم خرداد

1393/4/6 14:32
نویسنده : مامان سپیده
297 بازدید
اشتراک گذاری

 پسرم، باباحسن و عموسجاد

 

آقا اشکان وقتی چراغ سبز میشه ماشین ها چیکار میکنن؟ راه میرن

وقتی قرمزه میشه چی؟ واس میستن (منظورش اینه که می ایستن)

نارنجی میشه چی؟ با احتیاد حرتت میکنن (با احتیاط حرکت میکنن)

وقتی هم میخواد واسه عروسکاش قصه بگه اینطوری شروع میکنه: یکی نبود غیر از خدای مهیبون(مهربون) هیتش(هیچکس) نبود. یه شنقول بود و یه منقول بعد مامانش گفت میرم کرفس بخرم بعد کاهو بخرم... بعد گرگه اومد و همشونو خوید(خورد) بعد مامانش گفت شنقولمو تو خولدی؟ منقولمو تو خویدی؟ دیده تموم شد..........

 

یه وقتهایی هم توی خونه تلفن اسباب بازیشو برمیداره و مثلا داره با کسی حرف میزنه که همیشه مخاطب یا خاله ندا یا مونه یا مامانی یا عمو مرتضی. وقتی هم میگم "اشکان کی بود؟چیکار داشت؟" اخماشو میکنه تو هم و میگه خاله ندا بود هیچ تاری(کاری) نداشت میخواست حال و افدال تونه(حال و احوال کنه).

البته در اینجور مواقع پسرم حال اموات رو هم میپرسه. مثلا چند وقت پیش داشت تلفنی با عمومرتضی حرف میزد و پرسید بابات خوبه؟؟؟  قیافه ما این شکلی شده بود.....

سی دی مورد علاقش هم اینروزا از تام و جری به گربه تنبل(بُرقِه تنبل) تبدیل شده و از صبح که پامیشه تا شب صد بار میذاره... البته قابل ذکره که جناب اشکان خان خودشون سی دی هاشونو میذارن و هربار هم می یاد و با خوشحالی میگه مامان فِلِی کردم(منظورش همون پلِی خودمونه)

 

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

فایضه مامانِ عسل
6 تیر 93 20:53
توی قسمت در باره وبلاگ .... اگر همون عکس قبلیه از کیبوردتون دکمه ctrl و f5 رو با هم نگه دارید صفحه باز میشه عکس قسمت در باره وبلاگ میاد
مامان نازی
14 تیر 93 1:09
سلام عزیزم.الان بهتری؟
مامان سپیده
پاسخ
مرسی گلم